بنيانگذار فلسفه دكانستراكشن ژاك دريدي فرانسوي است كه بعضي از معماران همچون پيتر آيزنمن و برنارد چومي كارهاي خود را متاثر از ساختمان نظريات وي مي دانند و حتي پروژه هايي با هكاري دريدا انجام داده اند.
وي پژوهش هايي در زمينه ساختار شناسي زبان انجام داده است و نظرياتي در مقابل نظريه سلختار گرايي كه محصول نظريات فردي بنام فرديناند سسور در سالهاي 1916 – 1911 دارد، سسور معتقد بود كه زبان و اصولا هر نوع علامت كه ايده اي را از ذهني مخاطب مي شود كه اين معني در هر زبان ثابت است و به راحتي قابل تغيير نيست، مثلا در يك نوع معني گراست كه حاصل ذهن است و موجب تداعي معني در ذهن است كه اين معني در هر زبان ثابت است و براحتي قابل تغيير نيست مثلا در يك زبان به عنوان علامت هنگاميكه كسي واژه گل را بكار ميبرد ، شنونده بي ترديد منظور گوينده در ذهنش تداعي شده .